لاکپشت کیوت

آشنا میشیم با لایلا راسی
نام : لایلا
فامیلی: راسی
استعداد: دروغ گفتن
ملیت: ایتالیایی
علاقه: دروغ گویی ، انتقال ، توجه
شغل: دانشجو دبیرستان فرانسه
لایلا راسی ملقب به ابر دروغگو در دبیرستان دوپان درس میخونه . اون مرینت ، لیدی باگ ، کت نوار ، کاگامی و کلویی رو دشمن خودش میدونه . اون میشه گفت اولین نفریه ک هویت هاک ماث و مایورا رو میدونه و همدست اوناس . لایلا وقتی آکوتایز میشه شبیه ابرقهرمان ها میشه ولی اون ی قهرمان نیست فقط ظاهرش اینطور نشون میده . به همین دلیل تونسته لیدی باگ و کت نوار رو گول بزنه و تظاهر کنه که ی ابر قهرمان عه . حتی با این کار تقریبا توجه کت رو به خودش جلب کرد .
نکته اول اگه بیای اینجا و لایک نکنی تمام حرف های که تو دلت می زنی دروغ اکی ❣️❣️
شما کدوم
راپانزل ☝🏼
میویس ☝🏼
السا ☝🏼
لوکا☝🏼
آدرین=کت نوار
خودم ☝🏼😍😍😍😍😍😍
مرینت=لیدی باگ ☝🏼
تو کامنت ها بگید
برو پایین
یادت نره کامنت بای بای
سلام بچه ها اینو برای کسایی نوشتم که سوال ازم پرسیدن .....
من فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط فقط عاشق آدرینم
تنها کراشم آدرین هست حاضرم براش بمیرم😍😍😍😍
صفحه گوشیم
خودم عکسو ساختم
حالا چنتا عکس ازش میزارم 😊
ای خدااااااا کاش واقعی بود براش می مردم
امروز تو مدرسه :
بچه ها کلاسمون من راحیل و معصومه داشتیم درباره ی
کراشامون حرف میزدیم
یعنی هیچ کدومشون کراشاشون و نمیشناختن
بجز من قربونش برم آدرین
حالا چت من با آدرین آدرین به من میگه پاری 😘
تو هم عاشق آدرین هستی بگو ....
دوستان عزیز امتحانات نهایی و پیش آزمون و شفاهی در مدارس شروع شده!بنده به عنوان مدیر وقت پست گذاشتن ندارم اما نویسندگان هستند و در صورت شرایط نیاز پست هارا ایجاد میکنند.
با تشکر
مدیر وب
که یه هو ....
پارمیدا :لوکا پرید جلو اون با لایلا ، کاگامی ،کلویی بودن
و برنامه داشتن نزارن مرینت و آدرین به هم برسن
آدرین: لوکا هم فقط گند میزنه به لحظات من ای خدااا🤦🏼
کلویی: آدرین عشقم خوبی بیا بغلم تا خواستم برم بغلش منو حل داد بهخاطر دختر نونوا🤬🤬🤬
لایلا : منو آدرین با هم کار میکنیم پس مال منی
کاگامی: نه مامی با گابریل قرار داد داره
پارمیدا : دعواشون شد
لوکا : مرینت و پرت کردم اون ور ...
آدرین: مرینت بلندش کردم خوبی جایت درد نگرفت
لوکا : به تو چه
بادیگار : گودَ 💪🏼🧌
آدرین : به مرینت کمک کردم بشینه تو ماشین
بادیگاردم داشت میجنگید
وای خدا خودم ماشین رو می رونم
مرینت: اخ.... نه ... من .میرم خونه .... خودم
(نقطه ها نشونه ناله و درد هست )
آدرین: مرینت عقب بود منم رفتم پیشش در و قفل کردم
رفتم بیشش از تو کیفم یه بطری آب درآوردم و دادم بخوره
مرینت : ای.... م....مرسی، آدرین ...
آدرین:جانم چیه پات خیلی درد میکنه
مرینت : میشه ..... محکم ......بغلم کنی (یا خدا )
آدرین: چی اره
محکم بغلش کردم اونم منو محکم گرفته بود احساس
کردم شل شد دیدم از تب داره میسوزه و بیهوش شده
رفتم از ماشین بیرون زنگ زدم به تیم نجات
فلش بک به دیشب :
(پیام من از طرف آدرین بود )
پایان فلش بک :
الیا : باش الان میایم
لوکا : ساکت شید کلویی ، لایلااا، کاگامییی
کلویی : فرار کنیم
لوکا : اره بدوین
دو ساعت بعد خونه مرینت اینا پیش مامان و باباش
سابین : تام چرا مرینت نیومد
تام : نمیدونم بزار زنگ بزنم
تو بیمارستان: (الان نصف شبه آدرین پیش مرینت هست
آدرین: مرینت لطفاً پاشو
مرینت : ا . د.ر.ی.ن
آدرین : با نو من (با گریه )
مرینت : اخ ... ساعت چنده
آدرین :۲
میشه بغلت کنم
مرینت : چرا... اجازه میگیری
🫂🫂🫂👩❤️💋👨👩❤️💋👨👩❤️💋👨👩❤️💋👨
زینگ زینگ
مرینت : آدرین .. میشه .....گوشیمو بدی
آدرین : خودم جواب میدم
مرینت : ...با..ش...
الو
تام : تو کی هستی دخترم کجاست
آدرین:من ...من یه لحظه گوشی
مرینت بگم کیم
مرینت : بگو عشق زندگیم
آدرین : بانو من خودت بگو
مرینت :الو سلام مامان
(ماجرا رو گفت)
فردا صبح :
وای خدا ....
بای بای💫💫
برو بخون 😊😊 (نکته : تو این مدت هاکماث حمله نکرده چون گابریل مریضیه تو بیمارستان آدری هست )
که یهو...
لوکا داد زد
آدرین : ای خدا اینم شانس لوکا گند زد به این لحظه 😭😭😭
پارمیدا: اشکال نداره اینجوری میشه 😔🤫😔
آدرین: لوکا محکم مرینت و کشید البته من مرینت و محکم گرفتم لوکا خیلی عصبانی شد بلند داد زد ....
لوکا : آدرین برو اونور مرینت مال منههههه (با داد)
نینو :بس کن دیگه ....
همه :ارهههههه
خانم بوستیه:بسه برید کلاس
همه :چشمممم
(بعد از مدرسه؛ )
آدرین : ساعت ۵:۳۰ بود پلک انقدر نخور
پلک:آخه خیلی خوبه پنیرش خوبه به به 🤤😋🤤
آدرین:دیگه نمیتونم صبر کنم به مرینت پیام میدم
ولی واقعا عاشقش شدم اره اره ...
چت مرینت و آدرین ؛
آدرین: سلام مرینت خوبی میخواستم بگم میشه امروز ساعت ۷ بیای کافه 😘
مرینت :سلام اره چرا که نه 😘😘
آدرین:م مر مرسی
پایان چت:
آدرین: مامان مامان...
امیلی: بله دارم میام
وارد اتاق آدرین شدم
آدرین:مامان خب ... إ.. خب مامان بنظرت اگه
... اگه بخوام یه کادو به به نفر بدم چی بدم ...
امیلی : خب .. آها (فهمید موضوع چیه 🤯)
خب باید یه گردنبند آبی روشن که مرینت روش نوشته
آدرین: مامان (با تعجب) از کجا .. از کجا میدونی
امیلی :بماند 😉😉
آدرین :🤣🤣 مرسی
و رفتم کادومو خریدم آمدم خونه
رفتم حموم و موهامو خشک کردم و لباس همیشگی
رو پوشیدم
مرینت :
منم تازه از حموم آمدم بیرون موهامو صاف کردم
و یه رژلب صورتی کم رنگ زدم و یه لباس قشنگ پوشیدم
و حرکت کردم رسیدم کافه دیدم آدرین نشسته و تند تند داره پاشو رو زمین میکوبه از استرس
رفتم پیشش تا رفتم ...
آدرین:مرینت آمد پاشدم سلام کردم صندلی رو براش کشیدم عقب نشست و صندلی رو یکم آوردم جلو خیلی استرس داشتم. (این بار که مرینت استرس نداره آدرین داره ای خدااا 🤦🤦
مرینت : سلام
آدرین:س.ل.ا.م
گارسون :چی میخواید
آدرین : مرینت چیزی میخوای
مرینت : دوتا بستنی
آدرین:خب چه خبر راستش من
مرینت:چی تو چی
آدرین: تا آمدم بگم یه هو 😳...
تا بعد 💫💫💫👋👋👋
نظرتون بگید و ایده بدید
به نام خدا
برو بخون 😊
ادرین : صبح بخیر پلک
پلک : صبح بخیر ا..د..ر...ی..ن 🥱🥱🥱🥱
فلش بک به دیشب:
گابریل: ناتالی آدرین رو بیار پایین
امیلی:و ناتالی بهش بگو به آرزوش رسیده
ناتالی:چشم
و آمدم بالا و به آدرین گفتم : آدرین بیا پایین پدرت کارت داره و مادرت گفت داری به آرزوت میرسی
آدرین : وای واقعا یعنی بابام دیگه نمیگه ....
رفتم پایین نشستم رو مبل پدرم گفت
گابریل:آدرین ، من و مادرت میخوایم تو رو به مدرسه بفرستیم .
امیلی : عالیه 🫶
آدرین:مرسی ❤️
.....
پایان فلش بک
آدرین :سوار ماشین شدم و تو راه مدرسه شهر رو تماشا می کردم .
رسیدم داخل دیدم آقای مدیر منو برد داخل کلاس خانم ... خانم..
...آدرین: پارمیدا اسم معلمم چیه نگفتی
پارمیدا:خانم بوستیه
آدرین:مرسی ...
آدرین :منم خودمو معرفی کردم و نشستم کنار یه پسر به اسم نینو خیلی باحال بود
وای اون دیگه کیه (مرینت )چه قدر خوشگله
آها پس نماینده هست
آها پس اسم اونم لوکا
(زنگ تفریح)
لوکا : رفتم سمت اون .. ا.د.ر.ی.ن حولش دادم خورد زمین
مرینت :لوکا داره دوباره زور میگه
رفتم دست آدرین و گرفتم و کشیدمش سمت خودم رو به رو من وایساد
آدرین: وای مثل رویا بود واقعا خودش بود 😍😍
مرینت :دست آدرین رو محکم گرفتم چسبیده بود بهت وای یه حس عجیبی داشتم . ..
که یه هو...
ادامه دارد....
بای بای 💫💫
سلام بچه ها من قراره یه رمان براتون بنویسم که درباره زندگی مرینت و آدرین هست،
اسم این رمان عشق مرینت و آدرین هست ،❤️❤️❣️
سلام من مرینت هستم ۱۵ سالمه و آرزو دارم یک طراح مد بزرگ بشم من در پاریس زندگی میکنم و یک راز بزرگ دارم اینکه...... من لیدی باگ ام 🐞🐞🐞
سلام من آدرین هستم ۱۶ سالمه و آرزو دارم که پدرم اجازه بده یکم آزاد باشم من در پاریس زندگی میکنم و یک راز بزرگ دارم اینکه..... من کت نوار ام 🐾🐾🐾
(نکته:من در داستان هام میگم لیدی باگ و گربه سیاه)
و بقیه نکات دو خود داستان لازم باشه میگم 😘
و بگم تو این داستان گربه سیاه لیدی باگ رو مثل دوست قبول داره و عاشقش نیست
و در داستان امیلی زنده هست
وقتی میگم آدری منظورم آدری بورژوا زن شهردار و مادر کلویی هست
و لوکا به مدرسه میاد عاشق مرینت هست ولی مرینت ازش بدش میاد
شخصیت های اصلی رمان مرینت و آدرین هستن
اسم خودم پارمیدا هست نویسنده جدید
امیدوارم داستانم رو دنبال کنید و یه سر به پست های منم بزنید ممنون❣️❣️😊😊
سلام من پارمیدا هستم
نویسنده جدید امید وارم از پست های که میزارم خوشتون بیاد
❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️❤️❣️
من در اینجا قرار رمان هایی درباره میراکلس 🐞🐾🐞 بنویسم
اگر درخواست داشتید تو کامنت ها بگید
ممنون🐞
بچه یکی از فامیلامون تازه به دنیا اومده 80 میلیون واسش سیسمونی خریدن
اونوقت من تا سه چهار ماهگی تو بیمارستان گرو بودم
تا بابام اینا پول بیارن منو ببرن ☹️😂😂
من اینجوریام که بیرون نمیرم چون ممکنه پول خرج کنم ،
بعد از توی خونه سفارش اینترنتی میدم🤣😂😂
بکوب قلب رو قرمزش کن تا اینجا اومدی
هر کی این چالش رو انجام بده!لایک هم بزنه!
جایزه داره!
جایزه:لایک ۵ پست شما و ۳ کامنت!